دیار خیالت نخچیرگاه کوچکی است

که از هجوم تیرهای واقعیت در امانم می‌دارد؛ آن چنان که خودخواسته می‌آیم به سمتش.
می‌آیم‌ که دربند باشم؛

خودخواسته
 

که این بند؛ مامن دنج من است
می‌آیم که دربند باشم؛

خودخواسته


می‌آیم برای آزادی کوچک
و شاید محقرانه‌ام

 برای سلاخی
بارها و بارها و بارها

تیرهای واقعیت جسمم را نشانه می‌گیرد؛

 

در نخچیرگاه کوچک خیالت درون خیالم

قطعه قطعه می‌شوم

خودخواسته؛

 

درد می‌کشم

اما

نمی‌میرم؛

نفس می‌کشم.

 

دیار خیالت مامن است
مامن من 
منی که نمی‌بیند

نمی‌شنود هیچ

مگر تو را و تو را
تویی که می‌بینی‌ام
می‌بینی‌ام همچون زن میانسالی را در دالان کوچه می‌بینی که در پیچ و تاب‌ها ناپدید می‌شود و هیچ نمی‌اندیشی از کجا و کجاها گذشته، به کجا و کجاها می‌رود و یا اصلا که بود

چه اهمیتی دارد!.
می‌بینی‌ام همچون که مسیر روزانه‌ات را می‌بینی
از خانه تا محل کار

از محل کار تا به خانه

می‌بینی‌ام همچون هوای پیش رو را
فکر را
آسمان را می‌بینی.
می‌بینی‌ام به سان زمین
همانند دم و بازدم

بی‌آنکه تاملی کنی.
 

می‌بینی‌ام همانند خواب‌
خواب؟
نه
نه
آدم هر از چندگاهی به خواب‌هایش می‌اندیشد؛
هنوز خواب‌ها آن قدرها هم بدیهی نشده‌اند.
شاید
به سان یک خواب تکراری؛
نه
نه
خواب‌های تکراری هم هر از چندگاهی توجه جالب توجه‌اند

من به سان خواب کوتاه بعد ازظهرم برای تو
از همان‌هایی که تعبیر ندارد
از همان‌ها که پس بیداری هیچ ازش یادت نمی‌آید.

 

کجا بگریزم وقتی یاد تو، هوای تو، سخن تو
سنجاق شده بر تنم؟

سنجاق؟

نه

نه

چفت سنجاق‌ که به آسانی باز می‌شود؛

یاد تو، هوای تو، سخن تو

پیچیده بر تنم؟

پیچیده؟

مگر ندیدی باغبان چگونه پیچک‌های خشک شده را از تن درخت‌ها قیچی می‌کند؟

یاد تو، هوای تو، سخن تو

در تنم حل شده،
از خود گریختنم نشان بده.


ای توای که می‌شنوی‌ام همان طور که ناقوس زمان را می‌شنوی
همان طور که بوق‌های ممتد خودروهای اتوبان را می‌شنوی

 

از خودم؛ از خودی که یادت است و هوایت و سخنت چگونه بگریزم؟
مرا یارای در دیار واقعیت ماندن نیست،
نمی‌بینم‌ام
نمی‌شنوی
و
من از آنکه موجودی دو پا و یک سر به حساب بیایم
از آنکه
آدم خطابم کنی
یا انسان
از آنکه
جمع بسته شوم

بی هیچ تکینگی
می‌هراسم.
هراس از آنکه هستی‌ام را زیر سوال ببرم!

***

پی‌نوشت:

رهگذرانه در خیال من مباش

بگذار ابدیتی از تو در پناهگاه دنجم بسازم؛

یک "چشم‌هایش" دیگر

با این تفاوت؛

نه فقط چشم‌هایش.

فروغ‌امان


مشخصات

  • جهت مشاهده منبع اصلی این مطلب کلیک کنید
  • کلمات کلیدی منبع : می‌بینی‌ام ,هوای ,همچون ,واقعیت ,خیالت ,دیار ,می‌بینی‌ام همچون ,دربند باشم؛ ,خودخواسته می‌آیم ,تیرهای واقعیت ,دیار خیالت
  • در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آخرالزمان (بررسی نشانه های ظهور) تخلیه چاه بداغی هنر گرافیک دانلود آهنگ جدید همراه متن آهنگ نیوموزیک 98 تندرستي tablighatkala مزه ی گَسِ عصرِ چهارشنبه! Janelle بادبان گاه نوشت های من