در بیشتر رابطهها چه دوستی، کاری، گروهی و. طرفین سعی میکنن در کمترین مدت، بیشترین منفت رو ببرن و اگر هم جَو به نفع عدهای نباشه، سعی میکنن تغییرش بدن یا ازش خارج بشن.
خیلی کمه روابطی که یکی از اعضا خواستههای طرف یا طرفین مقابل رو بر منافع خودش ترجیح بده، اگر هم چنین کسی بود لابد از این خودگذشتگی میخواد بعدها به نفع خودش استفاده کنه.
حالا با دونستن همه این موارد، میبینی بین این همه فرصتطلبی و سوجویی، تو یه رابطه دوستی طرف مقابلت داره برای اینکه تو یه لحظه هم حس بد نداشته باشی، تلاش میکنه و تا جایی که بتونه حواسش بهت هست، هیچ وقت منتی هم نداره سرت، هرگز کارایی که برات انجام میده رو در نسبت با کارای خیلی کوچیکی که تو براش انجام میدی سبک سنگین نمیکنه؛ و جالبش اینه مطمئنی که هیچ نیازی هم به خودت ندارهها!
میدونی با چه مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنه، مسائلی و قضایایی که حتی اگه خودت یکی ازشونو داشته باشی، با هیچ کی حرف نمیزنی چه برسه بخوای در حقش لطف کنی.
حالا مقدمه نچیدیم که بگم همه باید یا خوبه یا بهتره اینطوری رفتار کنن، نمیگم بیاییم از خودمون شروع کنیم، نه به هیچ وجه؛ اما .
تمام حرفم اینه؛ انقدر دنبال بهونهتراشی نباشیم، اگر تونستیم مهربون باشیم، باشیم ولی اگر نخواستیم باشیم، نگیم تقصیر زمونه است، همین.
●●●
پینوشت:
تو مهر بودی، افسوس آبان تو را ید، آذر سوزاندت.
دی که آمد، خاکسترت یخ زد.
بهمن تو را هل داد
آرام آرام در مسیر سقوط، ذوب شدی.
در دامنه کوه، جذب ریشههای اسفند.
سبز شدی
سبز شدی
کوهها از تو سبز شدند.
ایزدبانوی آیین خورشید!
سیلی گرمای تابستان را یارای خشکاندن آوندهای مهرآگین تو نیست.
سبز خواهی ماند.
میدانم.
فروغامان
درباره این سایت